"مقاومت بین اللمل" و "آلترناتیو جهانی" (بسوی اتحادیه انقلابیون جهان)
جمعی از روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان منتقد از آمریکا و اروپا _ ششمین کنفرانس بین المللی افق نو - مشهد ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران و میهمانان عزیز سلام عرض میکنم.
نشستی است که به لحاظ کمّی گرچه محدود، اما به لحاظ کیفی، از یکی از متکثّرترین جبهههای فکری به لحاظ مذهب، قومیت، سیاست، نژاد و اقتصاد نمایندگی میکند اما در عین حال توانستیم به یک تفاهم جهانی برسیم که از زوایای مختلف انسانی به مسئله قدرت و ثروت در جهان امروز مینگریم چگونه به کمک هم بتوانیم گفتمان چندقطبی را در جهان جایگزین گفتمان تکقطبی سرمایهداری غرب که به تعبیر قرآن کریم طاغوت سیاسی- اقتصادی- نظامی این عصر است برسیم.
موضوعی که من به آن میپردازم به همه ما مربوط است. اینجا از رهبران یهود ضد صهیونیزم تا رهبران مذاهب مختلف مسیحی تا جریانهای غیر مذهبی اما طرفداران آزادی و برابری در جهان از جنبشهای طرفدار اخلاق و معنویت و عدالت، حتی از فرماندهان نظامی ارتشی غربی، سابقاً حضور دارند. متفکران، اساتید، هنرمند به لحاظ تیپولوژی کاملاً متنوع و متفاوت، و به لحاظ هدف ما در یک هدف حداقلی توانستیم به هم خیلی نزدیک بشویم. آن هدف، ایجاد آنترناتیو برای قدرت حاکم در جهان معاصر در قرن 21 میلادی است. حتی کسانی در این جمع هستند که قبلاً جزء افسران ارشد ارتش آمریکا پنتاگون و عضو سیا بودند که این خیلی جالب است امروز جزو منتقدین سیاستهای آمریکا و غرب هستند. بنابراین جمع، جمع فوقالعاده مهم و مؤثری است و میتواند در سطح جهان بسیاری از صداهای سرکوب شده و خفه شده را نمایندگی کند.
به لحاظ تئوریک مشکل از کجا شروع شد؟ از آنجا که بین عقل و وحی، تفکیک شد و جدایی انداخته شد. وحی الهی و سخن پیامبران الهی مورد غصب و تصرف قرار گرفت. مبهم و سوء تفسیر شد. پس از آن تفکیک، فلسفه از دین، و عقل از وحی، در مرحله بعد، تفکیک علم از فلسفه، و به تدریج تفکیک علم از اخلاق، و این که نهایتاً گفته شد ما کاری به فلسفه و دین و تعریف هدف، استدلال برای هدف و چرایی اقدامهایمان نداریم. مسئله اصلی چگونگی آنها که با علم به دست میآید. علم از طریق تکنولوژی زاینده قدرت و ثروت در جهان شد و وقتی که این علم از فلسفه و دین و اخلاق جدا شد طبیعتاً تبدیل به سلاحی خطرناک با پوششهای ایدئولوژیک مادی چپ و راست شد و در اختیار انساننماهایی که تعدادشان در چند کمپانی سرمایهداری بینالملل و اتاق فکرهای استکباری در شرق و غرب، شاید تعدادشان به چند هزار نفر یا حتی در چند صد نفر در قله هرم نرسد اما توانستهاند جهان را از جنگ اول و دوم بینالملل اروپایی تا امروز با ارعاب بمب اتم با استفاده از رسانهها، با استفاده از بانکهای بینالمللی و صندوق بینالملل پول و بانک جهانی و دلار، و با استفاده از سینما و رسانه، جهان را تا امروز کنترل کنند. آنها در تلاش هستند که جهان را تکقطبی کنند اما مقاومتهای سیاسی اقتصادی پراکنده در جهان همچنان ادامه پیدا کرد. مقاومت انقلاب اسلامی وارد صحنه شد. معاون رئیس جمهور آمریکا چندی پیش اعلام کرد امروز در جهان ما سه مانع داریم که اگر این سه قدرت نباشند ما میتوانیم جهان را قورت بدهیم و اشاره کرد به چین، روسیه و ایران. و اعلام کرد که اگر این سه رقیب و مزاحم نباشند ما مانع بزرگ اصلی در برابرمان نیست. طبیعی است که مانعیت چین مثلاً اقتصادی است تا دید ایدئولوژیک. در چین از کمونیزم چیزی جز پرچم داس و چکش باقی نمانده باشد. در روسیه هم طبیعتاً تهدیدهای سیاسی نظامی بیشتر است تا تهدیدهای ایدئولوژیک علیه غرب، و انقلاب اسلامی را به عنوان یک تهدید مهم ایدئولوژیک و مردمی و انقلابی در جهان اسلام که امروز مرکز فعالیتهای اساسی مرکز جهان است دارند تعریف میکنند. ما امروز به تدریج با علم غیر فلسفی که ابزاری صرف در خدمت هر قدرتی قرار میگیرد و با فلسفه غیر علمی که تبدیل به زندگینامهنویسی فکری شده است و از فلسفه و هستیشناسی فقط به سمت روششناسی رفته است مواجه هستیم. فلسفه تبدیل به پیشداوریهای ایدئولوژیک شده است که ارتباطی با واقعیات ندارند و علم تبدیل شده به یک ابزاری در خدمت صاحبان قدرت و ثروت. امروز هر دو به تدریج پذیرفتند که حقیقت قابل اثباتی وجود ندارد. بنابراین از حقیقت صرفنظر میکنیم و روی منفعت متمرکز میشویم. این تفکیک علم از فلسفه، از اخلاق و از دین، آثار بسیار مهمی داشت یکی از آنها این است که ما امروز نمیتوانیم مطمئن باشیم که چه کلمات و اصطلاحاتی مهم هستند و کدام مهم نیستند؟ ما چگونه باید ساختار حاکم بر جهان را بشکنیم؟ ما احتیاج داریم به این که به موازات قدرت سیاسی، رسانهای، اقتصادی و نظامی سرمایهداری آمریکا و آنگولاساکسون بتوانیم قدرت موازی، به خصوص در عرصه نظامی، بنیادهای سیاسی موازی، اقتصاد موازی و رسانههایی که بتوانند با آنها موازی باشند و بتوانند با آنها رقابت بکنند ایجاد کنیم. ما باید یک ائتلاف و اتحادیه جهانی تشکیل بدهیم با هر دین و مذهب و سیاست و ملیت. فقط با این هدف که انحصار حاکم بر جهان را بشکنیم. انحصار اقتصادی، رسانهای و نظامی باید شکسته شود. بعضی از ملتها در این خطشکنی آمادگی دارند فداکاریهای بزرگتری بکنند مثل ملت ایران. بعضیها ملتها ممکن است آمادگیشان کمتر باشد. ما باید یک تقسیم کار جدیدی بکنیم تا بتوانیم جهان را دوقطبی و چندقطبی کنیم و فقط یک صدا به گوش جهان نرسد. نباید اجازه بدهیم در سطوح ملی و محلی و بینالملل تشکیلات اقتصادی متوسط توسط قدرتهای اقتصادی برتر به ورشکستگی برسند یا وادار شوند به تولید برای توزیع کنندگان جهانی. باید بتوانیم در برابر چند کمپانی بینالملل سرمایهداری بزرگ که بر بازارهای محلی از طریق نظام فرانشیز واحد اِعمال کنترل میکنند باید بتوانیم از پسِ اینها بربیاییم. باید بتوانیم سرمایهگذاریهایی را در جهان تقویت کنیم تا بتوانند کنترل منابع اقتصادی و کارگران ارزان و شرکتهای تولیدکننده و توزیع کننده را از دست سرمایهداری آمریکا خارج کنند. باید بتوانیم کاری کنیم که سهم عمدهای از درآمد شرکتهای محلی و ملی و متوسط در جهان توسط چند کشور و کمپانی بزرگ صهیونیستی – آمریکایی غارت نشود و سرمایهگذاریها توسط تولیدکنندگان مستقل بتوانند به نتیجه برسند. ساختار سیاسی در اتحادیه اروپا شکننده است اروپا بالاخره مجبور خواهد شد بین منافع مردم و ملتهای اروپا و منافع سرمایهداری آمریکا یکی را انتخاب کند. امروز اروپا در واقع یعنی انگلیس، فرانسه، آلمان. آلمان همچنان تحت اشغال است و هیچ استقلالی ندارد. انگلیس و فرانسه ظاهراً مستقل هستند اما واقعاً هیچ سیاستی مستقل از آمریکا را نمیتوانند تعقیب کنند و کاملاً به آمریکا تکیه دادند و آمریکا به سرمایهداری صهیونیستی تکیه داده است. امام خمینی(ره) یک وقتی گفت ملت آمریکا جزء مظلومترین ملتهای جهان هستند چون این ملت دقیقاً نمیداند که چه بر سر او آوردند و چه بر سر دنیا به نام این ملت آوردند! او گفت وقتی که پرچم آمریکا را آتش میزنیم مراد حاکمیت آمریکاست و امروز شما میبینید که در داخل خود آمریکا پرچم آمریکا آتش زده میشود. در 120 کشور جهان پرچم آمریکا در این چند سال اخیر آتش زده شد این یک اعتراض جهانی است و باید بتوانیم این اعتراض جهانی را جهت و وحدت بدهیم. ساختار سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا که در ظاهر یک اتحادیه است و پشت این نام هیچ اتحاد واقعی وجود ندارد و یک اقلیت فرادست و اکثریت فرودست قرار دارند و تسلط بر منافع ملی دیگران آنجا مدیریت میشود بر او باید کاری کرد. باید مراقب باشیم و تلاش کنیم که پیشرفت انحصارهای خصوصی اقتصادی توسط غرب و توسط چند قدرت خاص مورد تحریم قرار بگیرد. نگذاریم سرمایههای بزرگ سرمایههای کوچک و متوسط را در همه ابعادش نابود کند. سد اقتصادی باید در اروپا شکل بگیرد و در شرق آسیا و در تمام جهان در برابر مؤسسههای سرمایهداری صهیونیستی آمریکا. نگذاریم چندصد نفر بر جهان حکومت کنند. نگذاریم پشت و زیر چند تابلوی بینالمللی به نام سازمان ملل و شورای امنیت و به نام بانک جهانی و صندوق بینالملل پول، سازمان حقوق بشر، سازمان انرژی اتمی، همه اینها پشت صحنهشان چندتا هیئت امناء بشیتر نیست نباید بگذاریم پشت این نامها چند صد نفر مخفی بشوند و با این عناوین جهانی بر بشریت اِعمال دیکتاتوری کنند. دیکتاتوری اتمی، دیکتاتوری رسانهای و دلار. دیکتاتوری ناتو و پنتاگون، دیکتاتوری هالیوود، دیکتاتوری بانک جهانی. این چهار مرکز دیکتاتوری باید به روش علمی و بینالملل مورد هدف قرار بگیرند. به نام تجارت آزاد، تجارت جهانی در بند چند کمپانی بزرگ قرار گرفته است ما باید بتوانیم ائتلافهای اقتصادی بزرگ و پویایی ایجاد کنیم و سرمایههای کوچک و متوسط ملی و محلی را از طریق تعرفههای گمرکی و مدیریتهای بانکی بینالملل به یک دریاچه و این دریاچه به یک دریا تبدیل شود تا بتواند در برابر سیلاب مهاجم بایستیم. ما میتوانیم یک تشکیلات دوم اقتصادی- سیاسی- نظامی بینالملل ایجاد کنیم و این کار شدنی است. اگر این ارتباطات و آگاهیبخشی در سطح جهان ادامه پیدا کند. امروز همان کسانی که همه جنگهای جهان را راه میاندازند و مستقیم یا غیر مستقیم پشت صحنه ایستادهاند و میلیاردها دلار سلاح به دو طرف جنگها میفروشند همان کسانی هستند که شعار صلح میدهند! همانهایی که بمب اتم مصرف کردند و جنایتکار جنگی هستند بلندترین شعارها را علیه جنگ میگویند. همانها که دهها گوآنتانامو و ابوقریب را در دنیا دارند مدیریت میکنند و دهها هزار جوان مبارز و انقلابی را دختر و پسر را شکنجه میکنند و مورد تجاوز و اهانت قرار میدهند و همانها با بلندترین صدا دارند از حقوق بشر حرف میزنند. آنهایی که علیه سلاحهای کشتار جمعی سخن میگویند دقیقاً همانهایی هستند که بزرگترین این سلاحها را هم تولید و هم توزیع میکنند و هم مصرف کردهاند. شما ببینید به کشورهای کوچک اطراف ما، دهها میلیارد دلار سلاح در همین چند سال فروختند که اینها اصلاً بلد نیستند از این سلاحها استفاده کنند. همین کاری که در زمان شاه در ایران با ملت ما میکردند. صندوق بینالملل پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی ابزاری برای استعمار مجدد جهان هستند از طریق دستکاری در نیروهای بازار، استفاده از زور به نحو غیر آشکار، اجرای ظالمانه سرکوب اقتصادی مستقل به اسم اصلاحات و رفورم اقتصادی، شکل جدید از درگیری و به نام جهانی سازی، به نام جهانیسازی اقتصاد عملاً به جهانیسازی غرب و غربیسازی جهان دست زدند و بعد آمریکایی کردن غرب، و بعد در خود آمریکا غلبه یک درصد بر 99 درصد! وقتی عناوین را کنار بگذارید هرچه جلوتر میآیید میبینید در نوک هرم افرادی بسیار ضعیف، فاقد صلاحیت و لیاقت و حتی محدودی نشستند. پشت این ماشین عظیم ثروت و قدرت و سلاح و رسانه، یکسری آدمهای محدود و خطرناکی نشستند و کسی نمیتواند هنوز جرأت نمیکند برود در این ماشین را باز کند و اینها را از آن ماشین پیاده کند و کسان دیگری سوار شوند و در اتاق فرمان بنشینند که به همه جهان و بشریت میاندیشند. این کاری است که ما باید بتوانیم انجام دهیم. خطر جنگ در این بین، خطری جدی در جهان است. امورات سرمایهداری غرب بدون جنگ نمیگذرد. آمریکا دویست و چند سال عمرش است و دویست و چند جنگ در جهان راه انداخته است. همین الآن هم جنگهایی که در جهان در جریان است یا جلوی صحنه یا پشت صحنه باندهای فاسد سرمایهداری صهیونیستی حاکم بر آمریکا و اروپا پشت فرمان نشستهاند. کسانی که تشکیلات اطلاعاتی و نظامی و رسانهای غرب را دارند مدیریت میکنند، کسانی که مؤسسات مالی بینالملل را دارند مدیریت میکنند کسانی که دنبال طرح مسائل تجدید ساختار مالی جهان، دهه به دهه به نفع همان کمپانیها هستند با شعار جنگ و بازار آزاد و با شعار دموکراسی و حقوق بشر، همه مقاومتها را با خبیثانهترین وجه سرکوب کردند و سرکوب میکنند. جنگ به تنهایی احتیاجی به سازمان تجارت جهانی و مباحث حقوق بینالملل ندارد اما وقتی باید بر روی جنایت نام خوب، نام نیک گذاشت، و وقتی باید خیانت را خدمت نامید در این جهان بیقانون که قانون را دقیقاً همان کسانی نقض میکنند که نوشتهاند و قانون را برای دیگران میخواهند نه برای خودشان، از دیپلماسی هستهای، دیپلماسی موشکی، دیپلماسی ناو جنگی تا دیپلماسی به اسم تجارت آزاد شروع میکنند. همان کسانی که در جنگ گذشته از شرق تا غرب، از جنگ تریاک بر چین و غارت هند و جهان اسلام و عرب، تا آمریکای لاتین و آفریقا را غارت کردند و فرزندان و اولاد همانها هستند که امروز دارند با نامهای جدیدی دوباره ادامه میدهند! ابزار جدید شد، افکار همان افکار است. آنچه که تغییر کرد ابزار بود نه افکار! ایدئولوژی بازار آزاد، حمایت از شکل جدید و بیرحمانه مداخله چند دولت سرمایهداری در اقتصاد جهان بود. حقوق شهروندی در سطح جهان برای شهروندان شهر واحد جهانی دارد بطور سیستماتیک نقض میشود. حقوق متعدیانه و متجاوزانه علیه همه بانکهای جهان، کنترل همه گمرکهای جهان، کنترل واحد پول، کنترل رسانه و کنترل زبان روشنفکری، ادبیات آکادمیک در سطوح ملی و بینالملل، هیچ کدام از اینها تابع فرآیند دموکراتیک نیست. ما چیزی به نام جامعه مدنی جهانی و دموکراسی جهانی نداریم. قبل از این که بخواهیم اسلام را، عدالت و اخلاق را جهانی کنیم ما بیش از این حرفی نداریم. بیایید جهان را دموکراتیک کنیم. جهان در قرن 21 میلادی دموکراتیک نیست، مناسبات بین ملتها بر اساس دموکراسی مدیریت نمیشود. بیاییم دموکراسی جهانی را محقق کنیم. بعد تصمیم بگیریم که منطقه به منطقه، تا ملتها و این که سرنوشت خودمان را چگونه تعیین خواهیم کرد. ما اول احتیاج به یک جامعه مدنی داریم نه از نوع سرمایهداری، بلکه جامعه مدنی جهانی. آن وقت دولت و بازار آزاد را از ذیل تعریف نولیبرال و سرمایهداری که غارت جدید است و حتی به ارزشهای لیبرالی هم پایبند نیست میتوانیم تعیین تکلیف کنیم. متشکرم. اگر نکتهای بود، در بقیه عرایضم در خدمت شما هستم.
استاد: کاملاً موافقم به این که اگر تحولات انقلابی رادیکال به مفهوم ریشهای نه به مفهوم افراطی صورت نگیرد و اگر انقلاب از موج تبدیل به مرداب بشود دچار رکود و محافظهکاری بشود کاملاً حق با شماست. غالب انقلابها پس از پیروزی محافظهکار میشوند و میخواهند وضع موجود را حفظ کنند و این تبدیل انقلاب به ضدانقلاب با عناوین ساختگی و جعلی انقلابی است. این خطر در همه جا وجود دارد و اینجا هم ما داریم کسانی را هم داخل حاکمیت و هم بیرون از حاکمیت که معتقدند انقلاب قرار نیست دائماً ادامه داشته باشد. انقلاب تمام شده و ما باید دوران پساانقلاب را که چیزی شبیه دوران پیشاانقلاب با یک مقدار تفاوتهای فرمالیته است باید ادامه دهد. ما در همه انقلابها دو جریان فکری داریم اینجا هم هست، هر دو جریان هم داخل حاکمیت هستند اما آنچه که میخواهم عرض کنم این است که، شما پرسیدید که چگونه میشود با این صهیونیزم سرمایهداری در سطح جهان مبارزه کرد؟ یک مسئله، مسئله رسانه است. یک کاری باید بکنیم که صدای شما به کل روشنفکران در سطح جهان برسد. شما سانسور میشوید. شما بیشترین امکانی که دارید سایتهای اینترنتی و یکسری مجله است. مخاطبان در حد محدود روشنفکری میمانند یا مخاطب حزبی است. ما احتیاج داریم بیندیشیم که چگونه به رسانه جهانی دسترسی داشته باشیم. دنیا صدای شما را نمیشنود چند وقت پیش با یک هیئت دانشگاهی فرانسوی جلسه داشتیم میگفتیم که ما چند ماه قبل یک راهپیمایی میلیونی بیسابقه در پاریس داشتیم. در دفاع از خانواده، اخلاق و معنویت. ولی رسانههای آمریکا و اروپا حتی داخل فرانسه آن را انعکاس ندادند یا بسیار بد و کم انعکاس دادند! من فکر میکنم مانع اصلی ما این مافیای بسیار خطرناکی است که مدام دارد خبر جعل میکند مدام رویدادها را به وضوح تحریف میکند. یک نوع آگاهیرسانی دروغین درون جامعه جهانی دارد مدیریت میشود و اجازه نزاع انتقادی، اجازه طرح سؤالهای رادیکال را نمیدهد و حقایق مدام دستکاری یا پنهان میشوند. این بزرگترین مانع ماست. به فکر یک انقلاب رسانهای در سطح جهان باید باشیم. ما اگر به موازات اینها نتوانیم حرف بزنیم و اینها یک صدا بیشتر نشنوند آن وقت طبیعی است که این وعدههای دروغین بازار آزاد یک دنیا کشاورزان بیزمین، کارخانههای بسته شده، کارگران بیکار، اخلاق تعطیل شده و ادیان تحریف شده با راهحلهای تلخ اقتصادی در نهایت که ملتها را به دست خود ملتها به زمین میزنند و بعد ادعا میکنند که ما داریم آبادی و توسعه را به بشر پیشنهاد میکنیم و اینها نمیپذیرند. به نظر من اولین و مهمترین وظیفه این است که رسانههای متحد تحت کنترل اینها را خلع سلاح کنیم و حاکمیت را در عصر رسانهها برگردانیم تا بشود از این نقطه شروع، سرمایهداری جهانی را منزوی و حتی منسوخ کرد. مهمترین مشکل ما این است که صدای ما و شما به دنیا نمیرسد. من قبول دارم که اگر انقلاب در ایران، توسط نیروهای محافظهکار، نیروهای غربگرا که همه جا کم و بیش هستند اگر انقلاب توسط اینها سرکوب و مدیریت بشود حتماً این اتفاقی که شما میگویید خواهد افتاد. اما خوشبختانه جریان قویای در نسل جوان ما امروز وجود دارند که تازه وارد عرصهها شدند و اینها کاملاً با روح انقلابی، با این که انقلاب را تجربه نکردند و بعد از این سالها به دنیا آمدند الآن در صحنه وارد شدند و ما به آنها امیدواریم و انشاءالله این جبههای که در کشور تشکیل شده، داخل و بیرون از حاکمیت، اجازه نخواهد داد که جریان رو به محافظهکاری و غربگرا گفتمان غالب بشود و بخصوص رهبری در جمهوری اسلامی در برابر این تفکر ایستاده است.
استاد: ضمن تشکر از آقای دکتر، هر مقاومتی اجتماعی از یک مقاومت تئوریک شروع میشود. ما ابتدا باید روشن کنیم که مانیفست جمعی که شما دارید آن را در سراسر جهان نمایندگی میکنید دقیقاً چیست؟ یعنی چند گزاره اصلی احتیاج داریم که با چه مناسبتهای موجود در جهان امروز مخالف هستیم و با چه گزارههایی موافق هستیم. طبیعتاً در دستهبندی این گزارهها بین ما و شما اختلاف نظر خواهد بود. آن وقت باید برویم اصلیترین گزارهها را که همه ما و شما روی آن اتفاق نظر داریم ببینیم چیست؟ در گام دوم ما بتوانیم در ادامه این نشستها که نباید سالی یک بار، هر چند سال یکبار و آن هم فقط رسانهای باشد، باید مستمر ادامه داشته باشد و این احتیاج به بحثهای دقیق آکادمیک دارد. باید بتوانیم یک هسته مقاومت روشنفکری و دانشگاهی ایجاد کنیم که در 5 قاره نمایندگانی داشته باشد. نکته دوم؛ پس از این که روشن شد ما چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. نکته دوم، برای هر نوع اتحادیهای که بخواهد موج جدیدی در جهان راه بیندازد ما به قهرمانانی ایجاد داریم. ما قهرمان نداریم. شما به تاریخ کشورهای خودتان برگردید همه کسانی که توانستند مسیر تاریخ کشورشان را تغییر بدهند بعد از این که سخنانشان واضح و روشن شد قهرمانانی داشتند. قهرمان کسی است که با مردم شفاف و صادقانه سخن میگوید. تخصص دیپلماتیک ندارد، اما به جای آن وجدان و شرف دارد. باید مردم شما را باور کنند که ما و شما شغلمان حرف زدن نیست! باید بدانند که این ایمان ماست نه شغل ما. ما دنبال منافع ملتها هستیم یا منافع خودمان؟ همه انقلابها در تاریخ هم رهبرانی داشتند که کاملاً مدبّرانه مدیریت کردند و ملتها را از موانع عبور دادند. قبل از آن ایدئولوگها و سخنگویانی داشتند و پس از آن قهرمانانی. اگر دیدند که در سطح جهان، 200 روشنفکر از مذاهب و ادیان مختلف حاضرند پای سخنانشان بایستند ولو بازداشت بشوند، ولو محاکمه و دستگیر شوند، سخنانشان را عوض نخواهند کرد. آن وقت خواهید دید که ملتها و جوانان به آنان روی میآورند. اگر "مارتر لوترکینگ" و "مارکوم ایکس" در آمریکا فداکاری نمیکردند و واضح سخن نمیگفتند و جانشان را نمیدادند جنبش از حقوق سیاهان در آمریکا پا نمیگرفت. امروز هم اگر کسانی حاضر نباشند اولاً شفاف و استدلالی سخن بگویند و ثانیاً صادقانه پای این سخنان بایستند و اگر بتوانند حلقههای شاگردانی وفادار و آگاه تربیت کنند آن وقت خواهید دید که تا 10 سال دیگر این اتفاقات خواهد افتاد. هر کدام از شما در کشور یا دانشگاه خودتان یک حلقهای از شاگردانی دارید، 10 نفر- 20 نفر که اینها ادامه شما باشند و اینها سخنان شما را در دانشکدهها و رسانههای مختلف تکثیر کنند؟ به نظر من، اگر این 3- 4 مسئله را حل کنیم آینده تاریک نیست.
استاد: اتفاقاً در یکی دو دهه اخیر این نقش خیلی برجستهتر از قبل شده است. یعنی با توجه به اینترنت و شبکههای ماهوارهای و سینمای جهانی، شما امروز بخصوص میبینید که بخصوص برای نسلهای نوجوان و جوان کاملاً از طریق موسیقی، فیلم و شعر دارد فرهنگ سازی و الگوسازی میشوید. شما آمریکایی هستید و بهتر میدانید که اغلب سبکهای جدید موسیقی، سبکهای اعتراضی بودهاند. یعنی از پاپ تا رپ، همه اینها معمولاً موسیقیهای مقاومت سیاهان بود در برابر سرمایهداری سفیدپوستان آمریکا. و جالب است که اینها در آمریکا موسیقی مقاومت بود، امروز اینها را هالیوود و رسانههای غرب در جهان به ضد خودش تبدیل میکردند یعنی در کشورهای دیگر اینها به عنوان سمبل موسیقی آمریکایی و سمپاتی آمریکا میشناسند در حالی که اساساً اینها بر ضد حاکمیت سرمایهداری سفیدپوستان در آمریکا ساخته شد. شعر، فوقالعاده مهم است. امروز بیش از استدلال و علم و فلسفه و دین در بسیج افکار عمومی این افسانهسازیهاست، اسطورهسازیهاست که دارد کار میکند. از طریق انیمیشن برای نسل بعد دارند افسانهسازی میکنند، شخصیتسازی میشود. با فیلم و موسیقی ساخت موجود نابرابر در جهان دارد توجیه میشود. به نسلهای بعد راه نشان میدهند که از کدام مسیر بروید و از کدام مسیر نروید تا به عنوان اعضای باارزش جامعه مورد قبول واقع شوید. کاملاً امروز این نکاتی را که فرمودید ابزار اصلی فرهنگسازی است. امروز اگر ما، حتی چند رَپِر، چندتا خوانندگان برجسته در انواع مختلف موسیقی که سمپاتی جهانی دارند داشته باشیم که به زبانهای مختلف، صدای دوم را در برابر صدای غالب به گوش بشر برسانند، اگر بتوانیم به موازات هالیوود، هالیوود کلاً در اختیار 5- 6 تا کمپانی است، فقط 25 درصد هالیوود دست مُرداک صهیونیست توطئهگر است که الآن دارد از هنگکنگ و چندجا، از چندین شبکه فقط دارد به زبان فارسی فیلمهای پورنو و همجنسبازی و خیانت به خانواده را دارد به فارسی تولید میکند. کل هالیوود که اکثر افکار بینالملل در اختیار اینها دارند کنترل میکنند دست 5- 6تا کمپانی است. اسلحهسازی جهان دست چندتا کمپانی بیشتر نیست. بزرگترین صنعت پولآور جهان، صنایع کشتار جمعی است چندتا کمپانی هستند که این همه سلاح را دارند تولید میکنند و جهان را انبار اسلحه کردهاند! در کنار اینها مدام دارند فیلم میسازند. من یادم هست همان زمانی که آمریکا به عراق و افغانستان و جاهای دیگر حمله کرد که تمام مردم از سیاه و پنتاگون و شکنجهگرا و کودتاچیها متنفر بودند خب در کنار آن شروع کردند فیلم 24 و فیلمهای مختلف دیگر را ساختند که شما در این فیلم شکنجهگر را قهرمان میبینید! در همین ایران انیمیشن و بازیهای کامپیوتری ساختند که آن بچهای که پشت دستگاه نشسته به او خبر میرسد ارتش آمریکا و ناتو به تهران حمله کردند شما چطوری به آنها ملحق شوید و چگونه به آنها کمک کنید که تهران را بگیرند! کاملاً مسائل حسابشده است. امروز بازی کودکان که در حین بازی همجنسبازی به کودک آموزش میدهند. ما با یک جهان وحشی روبرو هستیم. طرف مقابل برای مبارزه با اخلاق، آزادی، استقلال ملتها، مبارزه با عدالت و معنویت دارد با تمام قدرت، از شعر و موسیقی و سینما و ادبیات استفاده میکند و ما از این جهت متأسفانه ضعیف هستیم. من کاملاً صحبتهای شما را تأیید میکنم. ما باید یک پایگاه لجستیک قوی برای تربیت نیرو در این عرصه به زبانهای مختلف در تمام جهان داشته باشیم که همه بگویند این دیکتاتوری کنونی در عالم هنر و رسانه، باید به پایان خودش برسد.
استاد: ببینید دموکراسی یک ایدئولوژی نیست. یک ابزار است. این ابزار در اختیار نظام سرمایهداری افتاده است. دموکراسی میتوانست ابزاری در خدمت سوسیالیزم باشد و در خدمت دین، در چارچوبهای ارزشهای دینی و مسیحی، اسلامی. دموکراسی میتواند در چارچوب ایدئولوژی ناسیونالیزم باشد یا ایدئولوژیهای انترناسیونالیستی و بینالملل، میتواند حتی در خدمت فاشیزم باشد چنانکه بوده است. هیتلر هم با دموکراسی سر کار آمد. بوش و بِلِر و ترامپ هم با دموکراسی جهان را به خاک و خون کشیدند. دموکراسی یک ابزار است. مهم این است که ایدئولوژی و تکنولوژی این دوتا در اختیار چه هژمونی است و کدام هستههای تصمیمگیر در آن کشورها بر آن کشورها مسلط میشوند. دموکراسی میتواند وسیلهای باشد برای مشارکت هرچه مردم در حاکمیت، اتفاقاً میتواند ابزاری باشد که به روش پیچیده مردم را از صحنه سیاست بیرون کند. ما هم دیدیم دموکراسیهایی که مردم را دِپولوتیزه میکنند سیاستگریز میکنند. دموکراسی اگر به درستی رهبری بشود میتواند کل یک ملت را وارد یک صحنه سیاسی کند و مسئولیت را و قدرت را تقسیم کند و در مسیر درست با مشارکت مردم پیش ببرد. اما وقتی دموکراسی در خدمت یک ایدئولوژی فاسد است درست مثل تکنولوژیای که در خدمت یک ایدئولوژی فاسد باشد اتفاقاً به نام مردم اما علیه مردم عمل میکند. امروز در جهان سرمایهداری دموکراسی روشی شده برای حساسیتزدایی از مردم. اتفاقاً مردم را کاملاً بیاطلاع و غیر سیاسی بار میآورد. چه کسی میتواند امروز ادعا کند که مردم در آمریکا که خودش را مظهر لیبرال – دموکراسی میداند واقعاً سیاسیترین مردم جهان هستند؟ هرگز چنین نیست. مردم آمریکا اتفاقاً جزو ملتهایی هستند که خیلی از سیاست فاصله دارند و به راحتی میتوان آنها را فریب داد تقسیم قدرت واقعی در جهان سرمایهداری وجود ندارد. این تعبیری که یک وقتی "چامسکی" دیدم نوشته بود که تفاوت جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا مثل تفاوت پپسیکولا و کوکاکولاست نه بیشتر! اینها دو حزب هم نیستند. دو فراکسیون از یک حزباند و آن حزب سرمایهداری صهیونیستی است. دموکراسیهای غرب به طور خاص در آمریکا، هرگز یک دموکراسی نه یونانی است، نه واقعاً یک دموکراسی لیبرال است گرچه ما به دموکراسی لیبرال اشکالاتی داریم اما دموکراسی لیبرال هم نیست. فقط نحوهای خاص برای مدیریت افکار عمومی و سرکوب مخالفتهاست. دقیقاً دو فراکسیون از یک حزب که هدف آن و فرماندهی آن مشخص است. ایدئولوژی که به نام دموکراسی، ما که نگفتیم در آمریکا و اروپا بیایند دموکراسی اسلامی برقرار کنند، اول باید اصل اسلام را کسی بپذیرد تا بعد بخواهد دموکراسی اسلامی را بپذیرد. نه، هر ملتی با هر دینی؛ ما یک گفتگوی مستقل فرهنگی – فلسفی میتواند داشته باشیم اما در حوزه سیاست ملتها همه برای خودشان تصمیم میگیرند ولی واقعاً ملتها تصمیم بگیرند. تصمیمگیری فرع بر آگاهی و آزادی است. دموکراسی سرمایهداری آگاهی و آزادی را از ملتها سلب کرده است. مثل موش که در یک لابیرنت میاندازند که پیچ در پیچ است ولی ته آن روشن است که کجاست. تو از هر طرف میخواهی بروی برو، اما بالاخره باید به اینجا برگردی! پلورالیزم رسانهای، بلندگوها زیادند، هزاران بلندگو، هزاران رسانه وجود دارد اما میکروفن یکی بیشتر نیست. در دموکراسی سرمایهداری میکروفن یکی است اما بلندگوها و رسانهها هزاران هزار است. افرادی که عقلشان به چشمشان است بلندگوها و پخش کنندهها را میبینند. ولی نمیفهمند که تمام میکروفنها به یک جا و به یک اتاق وصل است. همه دارند یک خبر را به نحوی که آنها میپسندند به جهان منتقل میکنند. من معتقدم دموکراسی که چند تعریف دارد، یک دورهای به مفهوم حاکمیت اکثریت بود، بعدها به خاطر مشکلاتی که پیدا کرد، دموکراسی حاکمیت قانون شد و در دهههای اخیر به خاطر مشکلاتی که پیدا کرد باز دموکراسی، پلورالیزم شد یعنی محور دموکراسی پلورالیزم شد و از حقوق اقلیتها سخن گفته میشود. شما حدود 11 تا 13 مدل اجرایی دموکراسی دارید که بعضی از اینها آنهای دیگر را قبول ندارند! بنابراین ما اساساً چیزی به نام دموکراسی آزاد نداشتیم و نه داریم، امکان ندارد، دموکراسی خالص وجود ندارد و امکان ندارد، به سمت هرج و مرج میرود. ما دموکراسی لیبرال داریم، دموکراسی سوسیالیستی داریم و میتوانیم دموکراسی دینی داشته باشیم. من معتقدم تا وقتی شما تکلیفتان را با صاحبان قدرت و ثروت در آمریکا و اروپا روشن نکنید، امکان داشتن دموکراسی واقعی وجود ندارد.
استاد: ما که نمیتوانیم هالیوود را مصادره کنیم. من عرض کردم ما باید وارد یک عملیات پارتیزانی شویم. شما باید پارتیزانی عمل کنیم. شما جزء اوپوزیسیون نظام حاکم هستید. سیستم حاکم در اتاقهای فرماندهی اصلی تعدادشان ممکن است خیلی بیشتر از شما نباشد. اما اگر سازمان و ارتباطات مناسبی باشد شما در آلمان، رئیس یک حزب هستید و قبلاً از مسئولین نظامی اتحادیه اروپا بودید، آن دوستمان در اسکاتلند، آن در آمریکا، ایشان در فرانسه، در ایتالیا و در هر جایی، ما اگر بتوانیم یک ارتباط منسجمی داشته باشیم من بهترین اسمی که برای آن پیدا میکنم ما فعلاً باید پارتیزانی مبارزه کنیم. ممکن است نتوانیم خاکریز منسجمی بزنیم چون آنها چند دهه است که دارند بر جهان اِعمال سلطه میکنند. ولی اگر بتوانیم از خالیگاهها استفاده کنیم اگر بشود یک اتحادیهای بین مثلاً ایران، روسیه، چین و بعضی از کشورها و ملتهای دیگر تشکیل داد، بین گروههای آزادیخواه ملی در کشورهای اروپایی که با حاکمیت صهیونیزم بر آن کشورها مخالفاند ارتباطاتی تشکیل داد، جلساتی در دانشگاهها برگزار کرد، مصاحبههای مطبوعاتی، ادامه این سمینار در کشورهای متعدد، سالی 30 سمینار، بالاخره این صدا به گوش نخبگان خواهد رسید. اتفاقاً شما بحث هولوکاست را مطرح کردید شما میدانید که انقلاب اسلامی یک انقلاب ضد یهود نیست بیشترین نام از بین همه پیامبران خدا، نام حضرت موسی(ع) در قرآن از همه پیامبران بیشتر آمده است. حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) اینها جزو مقدسین و مقدسات ما هستند. در قرآن یک سوره به نام حضرت مریم(س) است. قرآن حضرت موسی(ع) را کلیمالله همسخن با خداوند نامیده است. حضرت عیسی(ع) را کلمتالله، کلمه خدا نامیده است. قرآن حضرت عیسی(ع) را روحالله، روح خدا مینامد. ما اگر بتوانیم یک وحدت دینی و معنوی در سراسر جهان ایجاد کنیم، چهره درست مسیحیت، نه چهره سرمایهداری از مسیحیت. چهره درست موسیباوران، نه صهیونیستها، چهره درست یک نهضت اخلاقی و معنوی در جهان و عدالتخواهان جهان در کنار هم باشند اینها کاملاً شدنی است. ما راجع به هولوکاست آنچه که ایران اعلام کرد و انقلاب اسلامی میگوید این بود که اولاً فرض کنیم در اروپا 6 میلیون یهودی کشته شدهاند. به دست چه کسی کشته شدند؟ به دست خود اروپاییها کشته شدند. اروپایی مسیحی متعصب، زده چند میلیون اروپایی یهودی را کشته است! به مسلمانان چه ربطی دارد که باید قربانی شوند و هزینه آن را بدهند؟ کسی در جایی جنایتی میکند در یک جای دیگری کسانی دیگر باید مجازات شوند؟ این بهانهای شد برای این که بیایند میلیونهای فلسطینی مسلمان را از خانههایشان بیرون کنند و کسان دیگری از اروپا و جاهای دیگر آنجا بیایند. ما معتقدیم قدس و بیتالمقدس به مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، و متعلق به همه است. برای همه ما آنجا سرزمین مقدسی است. همه حق دارند آنجا آزادانه بروند و عبادت کنند. ولی فلسطین برای فلسطینیهاست نه برای غیر فلسطینیها. اما این که کسانی حتی تشکیک کردند که آیا 6 میلیون یهودی کشتهاند؟ در این آمار تشکیک کردند. مرحوم "روژه گارودی" که رهبر حزب کمونیست فرانسه بود و بعد مسلمان شد و بعد بخاطر همین سؤال، سالها مشکلات را تحمل کرد و دیکتاتوری چنان بود که حتی نمیتوانست در دانشگاه تدریس کند بخاطر طرح سؤال! اما الآن در رسانههای اروپا و آمریکا به حضرت مسیح(ع) توهین کن، آزادی است! به موسی(ع) توهین کن، به محمد(ص) توهین کن، اینها اشکالی ندارد! اما از هولوکاست سؤال نپرس. خیلی عجیب است که چند نفر از اعضای پارلمان اروپا به خاطر طرح این سؤال از پارلمان اخراج شدند و بازداشت شدند. استادان دانشگاه نمیتوانند این سؤال را مطرح کنند. و الا ما نه منکر هولوکاست بودیم و هستیم لزوماً، نه سمپاتی با نازیها و فاشیستها داریم ولی بحث ما این است صهیونیزم همان فاشیزم و نازیستم است بلکه وحشیتر. این است مسئله.
هشتگهای موضوعی